یلدا

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    بذار خیالتو راحت کنم منم همونقدر گند تو وجود انسانیم دارم که بقیه .کف اتاق بچه ها خوابیدم و از خودم بدم میاد برای رفتارهای بی ادبانه ام با یه بچه . بذار اعتراف کنم من مادری ام که وقتی بچه ام شب از خواب به طور مکرر بیدارم میکنه شبیه یک هیولای بدذات میشه . اینجور وقتا اصلا شبیه مادر تو قصه ها نیستم عین یک زن بابام . گرشا تقریبا امشب دوازده بار صدام زد . من با تمام ادعام حتی شعورش رو هم ندارم وابستگی این بچه رو قدم قدم رفع کنم . یهو تخت شو جدا کردم و به زور بهش میگم باید باید باید تو تخت خودش بخوابه . من با تمام ادعای فضلم همینقدر نادانم، امیدوارم قسمت نازک نارنجی درونم افسرده نشه از اینکه باهاش بد حرف زدم. بعد تو میشینی از من یک ماورایی میسازی که انقدر خوبه که خودمم ندیده عاشقش میشم . منم پرم از رفتارهای زشت نه فرشته ام نه کلا شیطانم یه چیزی ام این وسط مسطا. خودشیفتگی باعث شده یک سری از اشکالاتمو نبینم . تو روز اگه پنج تا کارم قابل تحسینه حداقل پنج تا کار فاجعه هم کنارش انجام دادم . منو داری خیلی خوب میبینی ، اینجوریام نیست. قرار نیست زباله دان وجودمون رو جلوی هم خالی کنیم وگرنه دنیا اینقدر فاجعه نمیشد .پ ن: لطفا با شعور باش یلدا از کارات همچنان ناراضی ام. الکی خوشِ گیر و گور دار.پ ن: میشه بیای منو از توی من بکَنی بندازی دور چند ساعت تنها باشم تو خودم؟ انقدر از خودم کلافه م آ... یلدا...
    ما را در سایت یلدا دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : bahramiematina بازدید : 32 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1402 ساعت: 14:29

    زنگ زدم به مسعود واسه گزگز دست و پام که دیشب دهنمو صاف فرمود ، میگه یلدا یادته نغمه دختر عمه افخم ؟ میگم نه والا ، میگه بهتر یادت نیست تشییع جنازه شه امروز ۵۰ سالشم نبود . با خودم میگم حول و حوش من عمر کرده ‌‌.میگه زندگی تخمی تر از این حرفاست .

    تو دلم میگم واقعا زندگی به چی بنده ؟ هیچی . همین ثانیه رو زندگی کن . فکر بعد و بعید که چی؟

    پ ن: قمر در عقربه . کار ماه بود ‌‌.

    یلدا...
    ما را در سایت یلدا دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : bahramiematina بازدید : 31 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1402 ساعت: 14:29

    امروز دلم گرم شد و دیدم چقدر زندگی به این گرم شدن نیاز دارد ، وگرنه طعم گس افسردگی ما را در خودش حل میکند و تمام میکند ... پ ن: موهایم تمام صورتم را پوشانده اند و دور گردنم پیچیده اند ، گیر افتاده ام در چنگ موهای خودم ، به خودم میگویم: هی نگاه کن آنقدرها هم بد نیست ... چشمانم را میبندم و در حصار خودم آرام میگیرم . پ ن: هر کسی مدل فکری خودش رو داره ، و خوشحالم که مدل فکری من زیاد مرسوم و معمول نیست . یلدا...
    ما را در سایت یلدا دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : bahramiematina بازدید : 53 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1402 ساعت: 23:16

    دو هفته خموده رو پشت سر گذاشتم ، دلیلش کدوم تلنگر روحی بود، دقیق نمیدونم . وقتی میشینم کنکاش میکنم میفهمم که گاهی بعضی از اتفاقات که سعی میکنم بدون اصطکاک ردشون کنم توی ناخوداگاه م موجبات انقلابات روحی هستن پس عادی سازیه سطحی اونقدرام خوب نیست. من با سطح روانم درگیرم و چیزی که در عمق اتفاق می افته شاید بدون تمرکز و جستجو اصلا برام فهمیدنی نباشه . حرفهایی که تو مغزم سیال و درحرکتند بن مایه رفتارها و اعمالم میشن. و کلامی که بر زبانم میاد جایی درون خودم حک میشه. امروز که یک دلگرمی روحی باعث تغییر حالم شد میبینم که جسمم برخلاف روزهای قبل بی انرژی و کسل نیست . خسته نیستم و غذامو با اشتها میخورم و طعم ها رو میفهمم. میزان تحمل پذیریم بیشتر و اخلاقم بهتره . یاد حرف مامان می افتم که میگه دست شکسته کار میکنه ، دل شکسته نه. مراقب انرژی زیست مون باشیم. حواسمون نباشه و برای روانمون تنفس نخریم و حواسمون به گلدون روح مون نباشه ، خشک میشیما . افسردگی بیخ گلومونه ها. غفلت کنیم عمرمونو بلعیده. زندگی هنوز و همیشه ارزششو داره . اینو جیرجیرکی میگفت که بارها لبه ی حوض رو بالا میرفت و می افتاد پایین و باز از نو ... ادامه میداد هر چند به نظر من عبث. زندگی همین تجربه ی زیستن چند روزه است مسیری که باید طی کنیم ، حواسمون نباشه این گذر رو برای خودمون و بقیه زهرمار میکنیم . یلدا...
    ما را در سایت یلدا دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : bahramiematina بازدید : 60 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1402 ساعت: 23:16

    یلدا... زندگی سخت ساده ستفرمول بندی پیچیده اش استثنا نداره تو یک بازه ی معین توی جریانش قرار میگیری و بعد از بین میری .قراره با پذیرش باهاش همراه شی با چالشهاش مواجه شی ، به هنرمندانه ترین روش ممکن با شرایط خودت باهاش برخورد کنی و وظیفه ات رو در قبال چرخه عظیم حیات انجام بدی و نوبتت که تموم شد ازش خارج شی. تو قدرت خاصی در جریان حیات، جز ایفای نقش خودت نداری . نقشی که تمام عظمت وجودیِ توی ذره رو در بر گرفته. پس انقدر دور نشو ، کلافه نشو ، تمرکز کن ، با بطن زندگی هماهنگ حرکت کن . یلدا...
    ما را در سایت یلدا دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : bahramiematina بازدید : 54 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1402 ساعت: 23:16

    حقیقت عریان تر از آن بود که بشود چشم به رویش بست:

    من نیز خواهم مُرد ...

    پ ن: نشستم در سکوت شب از خودم عکس گرفتم ، این صداقت دوربین جدید است که چروکهای گذر عمر را به رویم می آورد . شوخی نیست عمریست که رفته . مثل میلیارد ها آدمی که دیگر نیستند ... مثل نانوای محل که تا هفته ی پیش سر کنجدی کردن بربری و نکردنش چانه میزد و الان تنش زیر خاک است و موجودی کنجد به هیچش نمی آید .

    یلدا...
    ما را در سایت یلدا دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : bahramiematina بازدید : 41 تاريخ : پنجشنبه 4 آبان 1402 ساعت: 5:32

    میدانی رفیق ، درخت هم که بودیم با زرد شدن برگها و خشک شدن شاخه ها و دیدن رنگ و روی زرد جنگل ، افسردگی روی شاخمان بود . حالا از قضا زده و بحران میانسالی و پوچی زندگی و موقتی بودن هر گونه دلگرمی و کسالت روحی و ناامیدی از هرچه بخواهد بشود، ریخته رووش . چی ازمان در خواهد آمد از این آوار؟ فرسوده شده ایم رفیق خزان بهمان زده ‌.کج خلقم و خسته . طعم اتفاقها را باز نمیفهمم و آنقدر گذر زندگی در نظرم تهی است که حتی چیزی به گشادی مرگ هم پرش نخواهد کرد . پ ن : غبطه میخورم به احوال کیاشا که فکر زندگی برایش اصلا وجود ندارد ، غم و شادیش اش آنقدر لحظه ایست که پایش در چسبناکی هیچکدامشان گیر نمیکند ... یلدا...
    ما را در سایت یلدا دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : bahramiematina بازدید : 41 تاريخ : پنجشنبه 4 آبان 1402 ساعت: 5:32